روانشناسی علمی

این وبلاگ با نگاهی آکادمیک و علمی به روانشناسی سعی دارد در جهت افزایش دایره آگاهی و همچنین پرهیز از روانشناسی کاذب گام بردارد.

روانشناسی علمی

این وبلاگ با نگاهی آکادمیک و علمی به روانشناسی سعی دارد در جهت افزایش دایره آگاهی و همچنین پرهیز از روانشناسی کاذب گام بردارد.

جوجه اردک زشت در یک مقیاس روانشناختی

جوجه اردک زشت در یک مقیاس روانشناختی

یعقوب خضری

داستان و قصه نقش بسیار مهمی در تکوین شخصیت کودک دارد. از طریق قصه ها و داستان های خوب، کودک به بسیاری از ارزش های اخلاقی پی می برد. پایداری، شجاعت، نوع دوستی، امیدواری، آزادگی، جوانمردی، طرفداری از حق و حقیقت و استقامت در مقابل زور و ستم ارزش هایی هستند که هسته ی مرکزی بسیاری از قصه ها و داستانها را تشکیل می دهند.

پرورش حس زیبایی شناسی در کودک، متوجه ساختن کودک به دنیایی که اطرافش را فرا گرفته، پرورش عادات مفید در کودک، تشویق حس استقلال طلبی و خلاقیت کودک هدف های اصلی طرح قصه های خوب برای کودکان است.

 

 داستان و قصه نقش بسیار مهمی در تکوین شخصیت کودک دارد. از طریق قصه ها و داستان های خوب، کودک به بسیاری از ارزش های اخلاقی پی می برد. پایداری، شجاعت، نوع دوستی، امیدواری، آزادگی، جوانمردی، طرفداری از حق و حقیقت و استقامت در مقابل زور و ستم ارزش هایی هستند که هسته ی مرکزی بسیاری از قصه ها و داستانها را تشکیل می دهند.

پرورش حس زیبایی شناسی در کودک، متوجه ساختن کودک به دنیایی که اطرافش را فرا گرفته، پرورش عادات مفید در کودک، تشویق حس استقلال طلبی و خلاقیت کودک هدف های اصلی طرح قصه های خوب برای کودکان است.

مسئله ی انتخاب کردن قصه مشکلی اساسی است. ما در اینجا برای اینکه توانسته باشیم به انتخاب درستی دست پیدا کرده باشیم قصۀ جوجه اردک زشت اثر هانس کریستین اندرسن را که یکی از شاهکارهای جهانی حوزۀ ادبیات کودکان است برگزیده­ایم.

این قصه فضای مناسبی را فراهم می­کند که در آن کودک که در واقع همان خواننده است خود را در دو فضای کاملاً متفات از لحاظ روانشناسی تجسم نماید. در فضای اول که جوجه اردک با آن چهرۀ زشت و ناپسندش به دنیا می­آید؛ کودک از طریق فرایند همزاد پنداری با شخصیت اصلی داستان با دو مفهوم اساسی روانشناختی به نامهای «طرد» و «تفاوت فردی»  آشنا می­شود. زیرا در این بخش از داستان جوجه اردک زشت به دلیل وجود تفاوت بسیار با جوجه­های دیگر که اتفاقاً از همان مادر به دنیا آمده­اند، از جمع خانواده طرد می­شود. در حقیقت تفاوت به عنوان رکن اصلی، موجبات طرد جوحه اردک را مهیا می­نماید. همین مسأله موجب می­شود که جوجه اردک دچار نوعی سرخوردگی شود و ناامید از مسایل پیش آمده راه بدون هدفی را در پیش می­گیرد. تا اینکه در منزل پیرزنی سکنی می­گزیند. پس از گذراندن زمان اندکی  دوباره از آنجا هم طرد می­شود و به دامان دریاچه پناه می­برد. از اینجاست که بخش دوم و در واقع فضای دوم داستان آغاز می­شود و فاکتور روانشناختی مهم داستان خود را نشان می­دهد. فردای آن روز که جوجه اردک در کنا دریاچه از خواب بیدار می­شود و جمعی از پرندگان کمی آن طرفتر وی را صدا می­زنند و می­گویند قوی سفید زیبا بیا سمت ما تا پرواز کنیم ابتدا بسیار متعجب می­شود و سپس هنگامی که تصویر خود را در آب می­بیند تصویر یک قوی سفیدرنگ بسیار زیبا را مشاهده می­کند و فریاد زنان می­گوید که من اردک نیستم من یک قو هستم و از خوشحالی سر از پا نمی­شناسد. در همان حال بالهایش را از هم باز می­کند و پروازکنان از آنجا دور می­شود.

 با توجه به اینکه در بخش قبلی داستان فضایی آکنده از سرخوردگی ناشی از طرد، فضایی مسلط بود در واقع خواننده(کودک) نیز همین فضا را تجربه می­کند؛ که این خود باعث کاهش عزت بنفس و نیز نوعی احساس حقارت در شخصیت اصلی داستان( در واقع کودک) می­شود. اما در بخش دوم این فضا به کلی دگرگون می­شود و با توجه به اینکه مشخص می­شود که قهرمان اصلی داستان نه یک جوجه اردک زشت بلکه یک قوی سفیدرنگ بسیار زیبایی است. قهرمان(کودک) این بار خود را از قید و بند احساس حقارت و کمبود عزت نفس رها می­سازد و وارد فضایی آکنده از عشق به خود و نوعی خودشکوفایی ناشی از زیبایی قو (خود قهرمان) می­شود؛ اینجاست که قهرمان نیرو می­گیرد و موجی از عزت نفس بالا و اعتماد بنفس را در خواننده برمی­انگیزاند.

در واقع می­توانیم به این نتیجه برسیم که همانند متدهای روان­درمانی این داستان با جایگزین کردن یک فضای مثبت و مفید در بخش دوم داستان به جای فضایی آکنده از نومیدی و یأس در بخش اول بسیار روانشناسانه می­کوشد تا کودک را متوجه کند که هر رخدادی را نباید زود ارزش گذاری کرد و قبل از قضاوت معقولانه دربارۀ مسایل پیش آمده نظر داد.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد